تو هوای سرد در رو باز کرد و یه نور داد دستم. من در رو بستم و اون نوره رو انداختم رو زمین و همه‌جا اتیش گرفت و قصه تموم شد. کلاغا هم نرسیدن. ما هم یخ زدیم بعدش از سرما.