که حال غرقه در دریا نداند خفته بر ساحل
درخت دوستی‌ای که بنشانده بودم الان در حالت پلاسمولیزه.
غم‌انگیزه که می‌پرسی "خب… دیگه چه خبر؟". ما ادم "دیگه چه خبر؟" نبودیم.
۲
نظرات [ ۱ ]
SaRa --
چهارشنبه ۱۳ بهمن ۰۰
نظرات (۱)
Sara JHDI
پنجشنبه ۸ ارديبهشت ۰۱
۰۴:۲۰
:")
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در
بیان
ثبت نام
کرده اید می توانید ابتدا
وارد شوید
.
نام *
پست الکترونيک
سایت یا وبلاگ
پیام *
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
کد امنیتی *
ارقام فارسی و انگلیسی پذیرفته می‌شوند
نظر بصورت خصوصی ارسال شود
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.
پست الکترونیک برای عموم قابل مشاهده باشد
اخطار!
من سارا ام.
منوی وبلاگ
خانه
سرآغاز
تماس با من
خلاصه آمار
آخرین مطالب
غم همهی دنیا رو گذاشتن تو دلم.
یورتمه میرفت تو کوچهها.
فضانوردی که دلش به برگشتن به زمین نبود.
تا اینجاش درست اومدم پس.
میترسم.
مسائل ژنتیک گیاهی.
تو شکمم پروانههای مونارک دارن جهتیابی میکنن.
بریم بستنی بخوریم؟
کارخونهی اضطرابسازی
چرا نباید با ماهیگلیها دوست شوید. یک:
آرشیو مطالب
مرداد ۱۴۰۱
( ۱ )
تیر ۱۴۰۱
( ۳ )
خرداد ۱۴۰۱
( ۳ )
ارديبهشت ۱۴۰۱
( ۲ )
اسفند ۱۴۰۰
( ۲ )
بهمن ۱۴۰۰
( ۶ )
دی ۱۴۰۰
( ۱ )
آذر ۱۴۰۰
( ۱ )
شهریور ۱۴۰۰
( ۱ )
نویسندگان
SaRa --
( 20 )
کلمات کلیدی
.
پیوندها
ساخت وبلاگ جدید در blog.ir
